مقالة حاضر در چارچوب نظریه اصلها و عاملهای تفاوتی، به بررسی مفهوم انتزاعی مهارسازهای از طریق اصل اول نظریة مرجعگزینی در فراگیری زبان کودک پرداخته و تلاشی است برای توصیف بخشی از توانش زبانی و دستور ذهنی انسان، که بنا به ادعای چامسکی، دانشی ذاتی و زیستی میباشد. این پژوهش بر روی نمونهای شامل40 کودک در محدوده سنی 3 سال و 6 ماه ...
بیشتر
مقالة حاضر در چارچوب نظریه اصلها و عاملهای تفاوتی، به بررسی مفهوم انتزاعی مهارسازهای از طریق اصل اول نظریة مرجعگزینی در فراگیری زبان کودک پرداخته و تلاشی است برای توصیف بخشی از توانش زبانی و دستور ذهنی انسان، که بنا به ادعای چامسکی، دانشی ذاتی و زیستی میباشد. این پژوهش بر روی نمونهای شامل40 کودک در محدوده سنی 3 سال و 6 ماه تا 5 سال انجام گرفته است که بهصورت تصادفی برگزیده شدهاند. تهیه آزمون با نگاهی به مطالعات مکدانیل(1990)، شین و وکسلر(1990) و معرفت(2004) صورت گرفته است. در این پژوهش از آمار توصیفی و استنباطی و در بخش آمار استنباطی از آزمون تی (t) مستقل استفاده گردید. بررسی نتایج آماری آزمون نشان داد کودکان 4 تا 5 ساله در تشخیص مرجع ضمیر ارجاعی، یعنی گروه اسمی مهارکنندة سازهای آن بهتر از کودکان 5/3 تا 4 ساله عمل کردند. همچنین تأثیر متغیر جنس بهعنوان عاملی زیستی بر مؤلفههای متغیر مهارسازهای مورد تحلیل آماری قرار گرفت. بررسی نتایج آماری نشاندهندة عملکرد بهتر دختران نسبت به پسران در تشخیص مرجع ضمیر ارجاعی به عنوان عامل مهارکنندة سازهای آن بود.